اگه دوست دارید پروفسور انیشتین اسمتونو پای تخته بنویسه حتما به آدرس زیر برید..... :)
http://www.hetemeel.com/einsteinform.php
سایه...برچسب : انیشتین,پروفسور انیشتین,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 1438 تاريخ : 20 / 9 / 1391 ساعت: 3:55 AM
سایت نشنال جئوگرافیک که در معرفی ویژگی های طبیعی، فرهنگ و هنر جوامع از طریق تصاویر و فیلم شهرت دارد همه ساله در بخش های مختلف اقدام به برگزاری مسابقه و انتخاب برترین عکس سال می کند. به تازگی نشنال جئوگرافی 50عکس برنده از میان تصاویر منتشر شده در سال 2012 در این سایت را انتخاب کرده است در زیر مشاهده می کنید.
سایه...برچسب : National Geographic 2012,عکس,برترین عکس سال,50 عکس برنده سال 2012,نشنال جئوگرافیک,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 1414 تاريخ : 15 / 9 / 1391 ساعت: 3:59 AM
بدن انسان روشهاي جالب و جذابي را براي فرستادن علائم هشدار دهنده دارد كه اين علائم در واقع اسراري را از درون بدن فاش ميسازند. به عنوان مثال آيا ميدانيد كه خنديدن پس از خوردن هر وعده غذايي چه تأثيري روي بدن دارد؟ يا اينكه آيا ميدانيد سفيد شدن زود هنگام موها نشانه چه فرآيندي در بدنتان است.
برچسب : علائم رمزی بدن,زبان بدن انسان,13مورد توصیه پزشکی,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 1137 تاريخ : 14 / 9 / 1391 ساعت: 3:59 AM
سوالات:
از این به بعد هر هفته یک کتاب آموزش انگلیسی در وبلاگ قرار میدم برای دانلود....
هم فایل PDF اش هم فایل های صوتیش.....
************************************************
کتاب این هفته:
Spoken English Leaed Quickly
16تا درس داره که هر درس رو میتونید بصورت جداگانه از لینک زیر دانلود کنید.....
http://www.audiobook.blogfa.com/post-245.aspx
سایه...برچسب : Spoken English Learned Quickly,دانلود کتابهای صوتی,download,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 1334 تاريخ : 12 / 9 / 1391 ساعت: 3:59 AM
برچسب : گفتگو با خدا,کلیسا,کلیسا توسکالوسای,ایالت آلاباما,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 1175 تاريخ : 11 / 9 / 1391 ساعت: 3:59 AM
سایه...
برچسب : فریدون مشیری,پشه,استکان,شعر زیبا از فریدون,عکس,عکس فریدون مشیری,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 1288 تاريخ : 9 / 9 / 1391 ساعت: 3:59 AM
وقتی ما آمدیم
اتفاق، افتاده بود!
حال
هر کس
به سلیقه خود
چیزی میگوید
و در تاریکی
گم میشود.....
سایه...برچسب : حسین پناهی , فیلانه , از کتاب نمیدانم ها,حسین پناهی,فیلانه,کتاب نمیدانم ها,فیل,کتاب نمیدانم ها,کتاب نمیدانم ها از حسین پناهی,عکس,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 1184 تاريخ : 8 / 9 / 1391 ساعت: 3:59 AM
برچسب : مناظره,مناظره سیمین بهبهانی,مناظره ابراهیم صهبا,مناظره سیمین بهبهانی و ابراهیم صهبا,شعر,شعر عاشقانه,مناظره عاشقانه,شعر ادبی,کلکل ادبی,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 971 تاريخ : 7 / 9 / 1391 ساعت: 3:59 AM
مادرم نماز میخواند و من آواز!
عقایدمان چقدر فرق دارد !
او خدای خودش را دارد منم خدای خودم را !
برچسب : فریدون فرخزاد,زنده یاد فریدون فرخزاد,نوشته فریدون فرخزاد,خدا,مادر,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 1312 تاريخ : 6 / 9 / 1391 ساعت: 3:59 AM
معلم؛ عصبي دفتر را روي ميز كوبيد و داد زد: سارا ...
دخترك خودش رو جمع و جور كرد، سرش را پايين انداخت و خودش را تا جلوي ميز معلم كشيد و با صداي لرزان گفت : بله خانوم؟
معلم كه از عصبانيت شقيقه هايش مي زد، توي چشمان سياه و مظلوم دخترك خيره شد و داد زد:
چند بار بگم مشقات رو تميز بنويس و دفترت رو سياه و پاره نكن ؟ هـــا؟!
فردا مادرت رو مياري مدرسه مي خوام در مورد بچه بي انضباطش باهاش صحبت كنم!
دخترك چونه ي لرزونش رو جمع كرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:
خانوم... مادرم مريضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق مي دن...
اونوقت مي شه مامانم رو بستري كنيم كه ديگه از گلوش خون نياد...
اونوقت مي شه براي خواهرم شير خشك بخريم كه شب تا صبح گريه نكنه...
اونوقت...
اونوقت قول داده اگه پولي موند براي من هم يه دفتر بخره كه من دفترهاي داداشم رو پاك نكنم
و توش بنويسم... اونوقت قول مي دم مشقامو ...
برچسب : داستان آموزنده,پول,معلم,سارا,داستان غم انگیز,کلاس درس,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 871 تاريخ : 5 / 9 / 1391 ساعت: 3:59 AM
خنده دار و خیلی طولانی، اگه حوصلشو داری پس چرا معطلی؟؟
فقط نظر و امتیاز یادت نره :D
سایه...برچسب : هری پاتر,رستم,رزم رستم,رزم رستم و پاتر,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 946 تاريخ : 5 / 9 / 1391 ساعت: 4:19 AM
صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود، با خودش گفت: "هییم! مثل این که امروز موهامو ببافم بهتره! "و موهاشو بافت و روز خوبی داشت!
فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو روی سرش مونده بود "هیییم! امروز فرق وسط باز می کنم" این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت!
پس فردای اون روز تنها یک تار مو روی سرش بود "اوکی، امروز دم اسبی می بندم" همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد!
روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود! فریاد زد: ایول! امروز درد سر مو درست کردن ندارم!
همه چیز به نگاه تو بر می گرده! می تونی از زندگی لذت ببری یا ازش ناامید بشی...
نه از خاکم نه از بادم
نه در بندم نه آزادم
نه آن لیلی ترین مجنون
نه شیرینم نه فرهادم
نه از آتش نه از سنگم
نه از رومم نه از زنگم
فقط مثل تو غمگینم
فقط مثل تو دلتنگم
سایه...سایه...
برچسب : عکس,عکس عاشقانه,پازل,عکس پازل,puzzle,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 954 تاريخ : 3 / 9 / 1391 ساعت: 4:20 AM
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وين عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست
کاين دم که فرو برم، برآرم یا نه
سایه...
برچسب : دمی مست,خیام,رباعیات خیام,شعر,عکس,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 938 تاريخ : 2 / 9 / 1391 ساعت: 4:20 AM
کاش وقتی زندگی فرصت دهد
گاهی از پروانهها یادی کنیم
کاش بخشی از زمان خویش را
وقف قسمت کردن شادی کنیم
کاش وقتی آسمان بارانی است
از زلال چشمهایش تر شویم
کاش دلتنگ شقایقها شویم
به نگاه سُرخشان عادت کنیم
کاش شب وقتی که تنها میشویم
با خدای یاسها خلوت کنیم
کاش گاهی در مسیر زندگی
باری از دوش نگاهی کم کنیم
فاصلههای میان خویش را
با خطوط دوستی مبهم کنیم
کاش مثل آب، مثل چشمه سار
گونه نیلوفری را تر کنیم
ما همه روزی از اینجا میرویم
کاش این پرواز را باور کنیم
کاش با حرفی که چندان سبز نیست
قلبهای نقرهای را نشکنیم
کاش هر شب با دو جرعه نور ماه
چشمهای خفته را رنگی زنیم
کاش بین ساکنان شهر عشق
ردپای خویش را پیدا کنیم
کاش رسم دوستی را سادهتر
مهربانتر، آسمانیتر کنیم
کاش اشکی قلبمان را بشکند
با نگاه خستهای ویران شویم
کاش وقتی آرزویی میکنیم
از دل شفافمان هم رد شود
مرغ آمین هم از آنجا بگذرد
حرفهای قلبمان را بشنود
برچسب : برگی از دفتر شعر مریم حیدرزاده,مریم حیدرزاده,شعر,دفتر شعر,آرزوها,متن شعر,متن شعر آرزوها,شعر آرزوها مریم حیدرزاده,سایه,تهرانی,سایه تهرانی, نویسنده : سایه sayeh بازدید : 963 تاريخ : 2 / 9 / 1391 ساعت: 4:20 AM
مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید : "ببخشید آقا ؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
مرد روی زمین: بله، شما در ارتفاع حدودا ً ۶ متری در طول جغرافیایی "۱٨'۲۴ درجه ۸۷ و عرض جغرافیایی "۴۱'۲۱درجه۳۷ هستید.
مرد بالن سوار : شما باید مهندس باشید
مرد روی زمین : بله، از کجا فهمیدید؟؟" مرد بالن سوار : چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
مرد روی زمین : شما باید مدیر باشید.
مرد بالن سوار : بله، از کجا فهمیدید؟؟؟"
مرد روی زمین : چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید. قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند. اطلاعات دقيق هم به دردتان نميخورد!!